سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























خرقه آفلاین

دو سه قرنی از رحلت پیامبر مهربونی ها نگذشته بود، که سروکله ی یه عده دایه ی بهتر از مادر پیدا شد، که یعنی، دلشون به حال من وتو سوختو تصمیم گرفتن مسلمونمون کنن!.

خدایی نکرده فکر نکنی این اقطاب صوفیه به فکر دکون باز کردنو پرکردن جیبشون بودنا!.
استغفرالله؛
اصلا خودتو بزار جای این طفلکییا اگه قرار بود یه فرقه راه بندازیو یه سری آدم بله قربان گو دور خودت جمع کنی، دست خالی و بدون دفتر ودستک می تونستی؟!
تازشم، اگه قورباغه ابوعطا بخونه، چه ربطی به اون داره؛ مشکل از آبه که داره سربالا میره!

 آره قربون شکلت؛ این شد که آقایون به جنب وجوش افتادنو دست به ابداع و نوآوری زدن.

عشریه، غسل اسلام، تجسم صورت مرشددر وقت عبادت، پرسه وگداییو از این جور بدعتای کوچولو و بی ریخت؛
البته استغفرالله؛
سلیقه ی هرکس یه جوره دیگه چه میشه کرد!.

 


نوشته شده در شنبه 89/4/26ساعت 1:14 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

همیشه وقتی صحبت از انرژی درمانی و مثبت اندیشی می شد، اولین چیزی که تو خاطرم تداعی می شد مسجد بود.جایی که آرامش موج می زنه. جایی که می تونی حضور خدا رو حس کنی؛. و چقدر خوبه که هر کی که باشی و هر وقت که دلت بخواد در این خونه بروت  بازه؛ اون وقته که جا داره خدا رو شکر کنی که مسیحییو، بهاییو، صوفی نیستی.

 واقعا عجیبها! صوفیا که ادعای مسلمونی دارن دیگه چرا؟ چرا خودشونو از مسلمونا جدا کردنو رفتن توی خانقاه، آخه برای چی از نمازو مسجد فراریین ؟!.

 خدای مهربون، نکنه  دارم اشتباه میکنم. اصلا کی میگه مسجد مقدسه ولی خانقاه نه. آدم چی رو باور کنه؟.  تاریخچه تاسیس مسجدو خانقاه چیه؟ اولین مسجدو کی ساخته ؟ اولین خانقاه کجاست؟

 حالا بعد از سرچی که کردمو دیدم اولین مسجدو خود پیامبرو به دستور خدا توی شهر مدینه  بنا کردن؛ خیالم راحت شده. ولی  از اینکه میبینم اولین خانقاه به دست یه مسیحی توی قرن چهارم برای صوفیا ساخته شده به حالشون تاسف می خورم.
 


نوشته شده در سه شنبه 89/4/22ساعت 5:59 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

اگه خدا دو تا بشه                                       سر کلاه دعوا میشه
یکی میگه روز باشه                                   یکی میگه شب باشه
یکی میگه بباره                                        یکی میگه نباره

این شعر رو معلم کلاس اولم (تمیزی) یادمون داده بود، اون موقع ها فقط به خاطر اینکه شعر بود و همه بچه ها با هم دیگه روی نیمکتامون  میزدیم و می خوندیم، ازش خیلی خوشم میومد. ولی حالا که سالها ازون روزا میگذره، میبینم که برای خودش یه دانشنامه عرفانه.
 شاید بپرسی خوب حالا که چی؟!
چند روز پیش فیلمی دیدم که تا نبینی باورت نمی شه، از همین اقطاب صوفیه بود، یه گوشه اتاق نشسته بود تا مردم جلوش سجده کنن، اونجا بودکه به یاد این شعر افتادم و آرزو کردم که ای کاش همه این آدما، کلاس اولشون رو توی کلاس ما درس خونده بودن، شاید دیگه امروز اینطوری نمی شد.
کلافه بودم، کاری از دستم بر نمی اومد دوست داشتم یه کاری بکنم تا اینکه یه فکری به سرم زد، رفتم سراغ کتاب هدایت. چند لحظه با خدا حرف زدم وبعد از یه صلوات، لای اونو باز کردم؛ باور نمیکنی درست همون چیزی بود که دنبالش بودم. آیه 18 سوره مبارکه یونس. تصمیم گرفتم این آیه رو بزارم روی خرقه آفلاین تا شاید اگه یه روزی اون آقا و امثال اون به اینجا سری زدن نورجان کنن.

((ویعبدون من دون الله ما لا یضرهم و لا ینفعهم))


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/17ساعت 6:59 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      

Design By : Pichak