خرقه آفلاین

اگه تصوف بده، چرا حلاج صوفیه؟!
اگه تصوف اهه ، چرا ابن عربی صوفیه؟!
اگه تصوف کخه، چرا مولوی که اینقدر شعر قشنگ داره صوفیه؟!
گیریم اینا همه، کشک؛ این شعر امام چی میشه که "همچو منصور خریدار سر دار شدم"؟
اینکه کی خوبه و کی بد، به خودش مربوطه، چیزی که به ما مربوطه اینه که:

-این چه مکتبیه که به حلاج اجازه میده که بگه:
" صاحب من و استاد من ابلیس و فرعون است. به آتش بترسانیدندابلیس را از دعوی خود بازنگشت. فرعون را به دریا غرق کرند و از دعوی بازنگشت ، فرعون از روی کشفی که از خدا پیدا کرده بود ادعای ربوبیت کرد".(الطوامیس، ص 51)!

-این چه مکتبیه که به ابن عربی اجازه داده شیعیانو شکل خوک ببینه.(مقدمه فصوص الحکم)!

- این چه مکتبیه که به مولوی اجازه داده به ابوطالب نسبت کفر بده(دفتر6 بیت 19500) یا روایاتی که مربوط به حضرت زهراست رو برای کسای دیگه ایی جعل کنه! یا سخاوتمندانه ! بگه فرق نمیکنه کی مهدی باشه از نسل عمر یا علی!

اگه امام خمینی به خاطر نماد مقاومت بودن منصور توی یکی از شعراش ازش اسم برده توی کتاب شرح جنود عقل و جهل در مورد ابراهیم الخواص و حسین بن منصور حلاج گفتن: "این دو مرد، جاهل به مقام توحید و توکل بودند زیرا صحرا گردی را با مقام توکل اشتباه گرفتن".

                      فریاد انا الحق ره منصور بود       یارب مددی که راه دیگر بکنم

حالا نوبت منه که چند تا سوال بپرسم :
اگه تصوف خوبه! چرا پیامبر صوفی نبود؟!
اگه تصوف خوبه! چرا حضرت زهرا صوفی نبود؟!
اگه تصوف خوبه چرا حضرت علی صوفی نبود؟!

اصلا اگه تصوف خوبه چرا آقای نور علی تابنده، با این سوابق درخشان! صوفیه؟!


نوشته شده در دوشنبه 89/5/18ساعت 4:54 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

دکتر کاظم یوسف پور در تائید وجود تصوف بر اثر خلا معنوی درجامعه اسلامی  میگه:                                                                                                       
"در جهان اسلام خاستگاه اصلی تصوف را باید در اعتراض گروهی از مومنان دلسوخته جستجو کرد".نقد صوفی، ص28.
حرف نا حسابی جوابب زیاد داره ولی از اون جایی که چونکه صد آمد نود هم پیش ماست فقط یه جمله میگم : اگه صوفیا مومن بودن اونم از نوع دلسوختش! پس چرا اهل بیت عصمت نه تنها از تصوف دفاع نکردن که باش مخالفت هم کردن."الصوفیه کلهم من مخالفینا".
حالا شاید بعضیا دوست داشته باشن این برادران مومن و دلسوخته! رو بشناسن، چه اشکالی داره؟

الف) عثمان بن شریک کوفی مشهور به ابو هاشم کوفی
1-مومن دلسوخته!
2-اولین مخترع تصوف
3-از مخالفان امامان معصوم "امام صادق(ع): ابوهاشم جدا فاسدالعقیده است".حدیقه الشیعه، ص564.
4-تاجر فرش!(خوب حتما اینم یه جور زهده!)
5-مرتبط با حکومت بنی امیه و بنی عباس
6-مانند نصاری به حلول و اتحاد قائل، در ظاهر اموری و جبری و در باطن ملحد و دهری بود.در کوی صوفیان، ص55.

ب) حسن بصری
1-مومن دلسوخته!
2-فقیه درباری، فقیه دربار حجاج بن یوسف. "اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود دولت مروانیان از گهواره به گور می رفت". در کوی صوفیان، ص 57.
3-  از مخالفان امامان معصوم
4- سامری امت

ج)سفیان ثوری
1- مومن دلسوخته!
2- مخالفت با امامان معصوم
3- جعل روایت از معصومین
4-اعتراض به امام صادق(موجود در کتاب داستان و راستان شهید مطهری)

البته ناگفته نمونه که، به خاطر پرونده درخشان ابو هاشم و حسن بصری، این دو مومن دلسوخته! حتی اهل تسنن وقتی می خوان سلسله سندشونو به اهل بیت برسونن این دو تا رو سانسور می کنن.البته به ما چه ربطی داره مگه ما فضولیم.

سران فتنه

نوشته شده در دوشنبه 89/5/11ساعت 2:19 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

یه روز که نورعلی تابنده (قطب فرقه گنابادی) وحمید رضا نوربخش (قطب فرقه مونسعلیشاهی) تو چت روم حالشو می بردن، چشمشون به چشم هم افتاد؛ تابنده که می خواست خودشو از ترو تا ندازه، توپو انداخت به زمین نوربخش و گفت:
تابنده: می بینم که خوشی !!
نوربخش: نیست که تو ناخوشی!
تابنده: منظورت چیه؟
نوربخش: شنیدم که داری عشریه ها رو به جیب می زنین؛ حالا هم که پی حال و حول خودتی .
تابنده: حالا خوبه چند ثانیه نیست که مچتو گرفتما؛ رفیق فایریک انگلیس شدن همین خوبیا رو هم داره دیگه ؛ یادت رفته تا دیروز بابات با همین پول عشریه بزرگت کردو تو رو به اینجا رسونده .
نوربخش: خوبه خودت داری میگی ، اگه پول عشریه هم بمون نرسه اینجا ساپورتیم؛ تو برا خودت یه فکری کن؛ از لاک خودت در بیا؛ زمونه زمونه ملا سلطان گنابادی نیست که تا بگه: " یک عشر از ارباح مکاسب وزراعات داده شود مغنی زکات زکوی واز خمس خواهد بود".(نابغه علم و عرفان، ص 203)؛
همه باور کنن. اگه یکی بپرسه این عشریه رو از کجا درآوردین چی میگی؟

تابنده: خوب میگم از انجیل متی، باب23، شماره 23؛اینم عین عبارتش:"وای بر شما ای کاتبان و فریسیان ریاکار که نعنا و ثبت و زیره را عشر می دهید واعظم احکام شریعت یعنی عدالت و رحمت و ایمان را ترک کرده اید، می بایست آنها را به جا آورده اینها را    نیز ترک نکرده باشید".
نوربخش: ما رو باش داریم با کی چت می کنیم؛ آخه مگه تو مسیحی هستی!؟
تابنده: راست میگیا؛ به اینش فکر نکرده بودم، به همه گفتیم که مسلمونیم . حالا نظر تو چیه باید چی کار کرد؟
نوربخش: از فرصت استفاده کنین تو سال همت مضاعف، دو، سه تا حدیث و روایت درست کنین؛ شما که مهارت دارید. 

دزدی مدرن


نوشته شده در شنبه 89/5/9ساعت 12:11 صبح توسط شمس نظرات ( ) |

 

دکتر سید حسین نصر با نوشتن مقاله ای تحت عنوان تشیع و تصوف ؛ تمام سعی خودشو کرده، بلکن بتونه به خورد مخاطب بده که تصوف اسلامیه!؛ و مثل تشیع از وحی، سرچشمه گرفته(بگذریم از منطق آقای نصر که چه جور تونسته دو تا حقیقت متضاد رو از یه حقیقت بدونه!)

در این مقاله اومده:"تشیع وتصوف در تاریخ اولیه خود از سرچشمه های مشترکی سیراب شدند ودر دوره های بعد تعاملات بسیاری با هم داشتند واز راههای بیشمار، بر یکدیگر تاثیر گذاشتند".

حالا اینکه چه اصراریه که "دکتر نصر " می خواد در مقابل تشیع، برای تصوف موجودیت قائل بشه جای تأمله.


ابتدای مقاله اومده: "اینکه تشیع و تصوف ابعادی از وحی هستند، آشکارتر و درخشان تر از آن است که کسی  بتواند آن را نادیده بگیرد".
ولی از اول تا آخر مقاله با اصرار و مغالطه و بعضاً حرفای بدون سند، سعی شده که با معادلسازی واژه ای و مفهومی، مثل اقتباس خرقه صوفیانه، ازعبای پیامبر که به ارث به معصومین رسیده؛ ویا اقتباس سلسله معنوی صوفیانه، از نور محمدیه؛ به مخاطب بقبولونه که تصوف از صدر اسلام وجود داشته و از وحی سرچشمه گرفته !.

در قسمت دیگه ای از این مقاله اومده: "اگر تشیع و تصوف را در ظهور تاریخی آن در دوره های بعد، در نظر بگیریم، هیچ یک از دیگری استنتاج نمی شود بلکه هر یک اعتبار خود را از پیامبر می گیرد و در وحی اسلامی ریشه دارد".

یکی نیست بگه آقای دکتر! کوتاه بیا؛ آدم زنده که نیاز به وکیل و وصی نداره؛ آشکار تر از مقاله ی پر ابهام شما حرف خود پیامبر اسلامه. یعنی  قبول ندارین؟ شایدم پیامبرو زنده نمی دونین!.

"پیامبر فرمودن: روز قیامت بر پا نمی شود مگر آنکه قومی از امت من به نام صوفیه برخیزند؛ آنها بهره ای از دین من ندارند، که آنها برای ذکر دور هم حلقه می زنند و صداهای خود را بلند می نمایند و گمان می کنند بر طریقت و راه من هستند؛ نه بلکه آنان از کافران هم گمراه ترند و آنان را صدائی مانند صدای الاغ است". در کوی صوفیان، سید تقی واحدی، ص 51.

علیرغم تلاش دکتر نصر برای همعصر دونستن تصوف و تشیع، باید به اطلاع ایشون برسونم ، درسته که تشیع و شیعه از زمان پیامبر، هم به لحاظ مفهومی و هم واژه ای وجود داشته، و حتی در چند سوره از قرآن به اون اشاره شده؛(مریم، قصص و صافات ) وعلاوه بر اون در روایتی ازپیامبر اسلام، تعبیر شیعه برای یارای حضرت علی (ع) به کار برده شده. ولی متأسفانه درباره صوفیا چیزای خوبی بیان نشده؛ و علاوه بر این کاملا روشنه که اصلاً چیزی به اسم تصوف و صوفیه در اون زمان مطرح نبوده.

جملات زیر رو به تموم  کسایی که دنبال حقیقتن  تقدیم می کنم: "چنانکه حضرت امام حسن عسکری (ع) می فرماید، نسبت به ابو هاشم صوفی سوال کردند حضرت فرمود: آن را به سو عقیده ناپاک خود محل فراری قرار داد". در کوی صوفیان، سید تقی واحدی، ص55.

این شعر هم، برای امثال آقای دکتر، که نگن نفهمیدیم.

" خال مه رویان سیاه و دانه پشکل سیاه       این کجا و آن کجا؟ 

نفاق


نوشته شده در چهارشنبه 89/5/6ساعت 8:7 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

این اعتماد بنفس اقطاب صوفی منو کشته؛ خودشون میبرّن، خودشون میدوزن و خودشون می پوشن، البته نیست که از نوع کاذبه، بعضی وقتا کار دستشون می ده و می شه قضیه پادشاه و خیاط ماهر.

هنوز گوش فلک از ادعای ولایتشون صوت می کشه، اومدن ادعای مهدویّت و بش اضافه کردن!

میگن کی گفته حتما یه شخص خاصی باید مهدی باشه مگه ما برگ چغندریم، تا بعد هم خدا بزرگه.

(رک.رساله رفع شبهات آقای تابنده).


                  ما اصفهانیا یه ضرب المثلی داریم که میگه:"سر طرف و با پنبه میبرّه".

 حالا شده حکایت این اقطاب صوفیه که تصمیم گرفتن با درست کردن چند تا واژه مثل مهدویّت نوعیه، به خیال خودشون زیر آب مهدویّت و بزنن؛ غافل از اینکه:

"می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این نمی خواهد که نور خود را کامل کند هر چند که کافران ناخشنود باشند".سوره مبارکه توبه آیه 32.

 

یه نمونه از این تو دهنیای خدا، جشن میلاد مهدی موعود دیشب بود، که قیافه مهدیای دروغی رو دیدنی می کرد.

  

دماغ


نوشته شده در سه شنبه 89/5/5ساعت 4:35 صبح توسط شمس نظرات ( ) |

           


سماع یکی از آداب صوفیاست که حتی از نماز براشون عزیزتره.
دراویش صوفیه میگن، تصوف مکتب عشقه و ما صوفیا عاشق.
حالا بمونه که عاشق چی!؟
بسوزه پدر عشق، که آدمو به چه کارایی که وادار نمی کنه، دارو دنبک و رقص و آوازو ... .

" از اواخر قرن دوم هجری با برگزاری یک نوع مراسم خاص سماع البته به دور از هر حرمتی به اصطلاح امروز با نوعی کنسرت روحانی مواجه هستیم که عده ای به دور هم جمع می شدند و با صدای موسیقی به دست افشانی و پایکوبی می پرداختند ودر غلبه حال، مدهوش می شدند. گاهی در همان حال جان نیز سپرده اند". سماع عارفان، حسین حیدر خانی، ص43.

اونقدر جنگولک بازی در آوردن که صدای آقای محی الدین عربی، هم  بلند شد که زشته، آبرومون رفت:
 "سماع حظ نفسه نه روح".

ولی این برو بچ صوفی، گوششون بدهکارنبود؛ پاشونو کردن توی یه کفش که:  

            "گویی به سماع برنخیزد کامل؟!                کامل نبود چنین کسی سنگ بود"
 (کامل، همون مرشد کامله)

 یکی نیست به اینا بگه آقا جون، اگه با این حرکات، آدم کامل می شد؛  شانپانزه ها  از همه کاملتر بودن. تازشم شما کجای قرآن دیدید که خدا، از 124هزار پیغمبر و معصومین چنین حرکاتی رو ذکر کرده باشه؟!

یا خود معصومین مثل غزالی گفته باشن: "سماع وارد حق است که دل ها بدو برانگیزد و بر طلب وی حریص کند و هر که او را حق شناسد به حق راه یابد و هر که به نفس شناسد در زندقه افتد".احیاء القلوب، ج2، ص294؛ کشفالمحجوب ، ص527.                  
(واردحق: الهام خدا وزندقه: بی دین)

 

 

 

رقص سماع


نوشته شده در یکشنبه 89/5/3ساعت 7:4 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

 خانقاه در لغت یعنی پرستشگاه؛
خانقاه دراویش چیزی شبیه کلیسا و مسجده؛ هر جماعت همکیش و همعقیده برای خودشون یه پایگاهی دارن که دور هم جمع میشن و مراسمای مذهبیشون و برگزار میکنن. برای مثال مسلمونا نماز جمعه و جماعت و... برگزار میکنن.

درسته که، صوفیا تا به یه مرحله ایی میرسن نمازو می زارن طاقچه بالا. ولی بالاخره برای تعلیم و ترویج عقایدشون، ذکر، رقص سماع و ... یه جایی میخوان یا نه؟!.

یه جامعه شناس غربی((lebon میگه: جماعت و تشکیل اون برای غلبه روح جمعی بر روح فردیه.
ممکنه بگی مگه اینا مسلمون نیستن! با وجود مسجدی که این همه خدا و پیامبر مهربونی بهش سفارش کردن؛ که حتی نرفتن به اون و نفاق دونستن دیگه چه نیازی به خانقاهه؟!.

شاید این قسمت از خاطرات مستر همفر (ص65) جواب سوال هممون باشه:
((دستورالعمل انگلیس برای مبارزه با اسلام 1- گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش 2- انتشار و تکثیر رساله ها و کتابهایی که مردم را به گوشه گیری و مافیها سوق می دهد)).

شاید، حالا بشه بهتر فهمید، که چرا هر جا روی این کره خاکی شیعه رشد کرده، آمریکا و انگلیس قلبشون برا مسلمونا تپیده و چند تا خانقاه اونجا بنا کردن!.                             

              

 


نوشته شده در جمعه 89/5/1ساعت 9:14 صبح توسط شمس نظرات ( ) |

 

طبق قولی که داده بودم داشتم سرچ می کردم ببینم، آقای مستعلیشاه این حرفایی رو که زده از کجا کپی کرده؛ و از اونجایی که هر جا سرک بکشی یه نفر پاشو کرده تو کفش خدا و برا خودش مذهبو مسلک راه انداخته؛ تا کتاب نگرشی بر آرا و اندیشه های اوشوی آقای محمد تقی فعالی رو دیدم، شروع کردم به برگه زدن شاید یه چیزایی دسگیرم بشه.

حالا ببین جناب اوشو که می خواسته با این ضریب هوشیه لب مرزی، مراتب قدر شناسیشو از آبشخور فکریش به جا بیاره چی گفته!:
((هر کسی که در پی شناخت خدا بر آید یک صوفی است، از نظر وی عیسی (ع) و محمد (ص) و ماهاویرا و کریشنا همه صوفی بودند))!!!.ص96و97.

همینطور که چشام گرد شده بود، آیه 65 سوره مبارکه آل عمران از ذهنم گذشت:
(( ای اهل کتاب، چرا درباره ی ابراهیم محاجه می کنید؟ یهودیان می گویند ابراهیم بر آئین یهود و مسیحیان می گویند بر آئین مسیحیت بود، در حالی که تورات و انجیل که اساس یهودیت و مسیحیت اند پس از ابراهیم نازل شده اند آیا این حقیقت را درنمی یابید؟)).
افلا یعقلون؟!.

ادعای آقای اوشو بر صوفی بودن مسلکو مذهب حضرت محمد(ص) و حضرت مسیح (ع) که قبل از روزگار صوفیا بودن، کپی ادعاهای احمقانه مسیحیا و یهودیای زمان پیامبر مهربونی هاس، بر سر مذهب و مسلک حضرت ابراهیم(ع). 
 حالا جا داره که به آقای اوشو بگیم: افلا یعقلون؟

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/30ساعت 11:21 صبح توسط شمس نظرات ( ) |

از بچگی نمی تونستم بفهمم چه جور میشه که یه عده، بت پرست میشن!. تا اینکه شد قوز بالا قوز؛
بت پرستی مردم عصر جاهلیت کم بود، این بت پرستی به سبک مدرن گنابادیا هم بش اضافه شد:( تجسم صورت مرشد در وقت عبادت).

تا دیروز که داشتم فصل عصر جاهلیتو از کتاب تاریخ اسلام آقای مهدی پیشوایی می خوندم، این نوشته رو دیدم:
(واژه جهالت از جهل مشتق شده است ولی جهل در اینجا نقطه مقابل علم نیست بلکه نقطه مقابل عقل و منطق است ... شاید بتوان گفت جهل در این جا مفهومی همچون نفهمی دارد که لازمه آن بی سوادی نیست بلکه افراد کج فکر وکم عقل و سبک مغز را نیز با آن متصف می کنند).ص65.

ذیل همین صحبتها آیه تکان دهنده 3 سوره مبارکه زمر رو آورده بود: (آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و کسانی که غیر او را اولیا خود قرار دادند، {و گفتند:} اینها {بتها} را نمی پرستیم مگر به خاطر اینکه ما را به الله نزدیک سازند، خداوند{روز قیامت} میان آنان {مشرکان و یکتا پرستان} در آنچه با هم اختلاف دارند، داوری خواهد کرد، خداوند کسی را که دروغگو و کفران کننده و ناسپاس است، هدایت نمی کند).

حالا دیگه درک این ابتکار متحجرانه ی صوفیا برام راحتتر شده بود؛ راستی که ((تجسم صورت مرشد در وقت عبادت)) فرقه ی گنابادیا با ابتکار مشرکای عصر جاهلیت که به یه تکه سنگ مقام ربوبیت می دادن، چه فرقی میکنه!؟.
حتما این آقایون پیش خودشون گفتن: مگه ما چیمو ن از این سنگا کمتره!؟.

حالا فقط یه مجهول برام باقی مونده، اینکه فکر نکنم این جملات قلمبه سلمبه ی آقای مستعلیشاه، که براتون میگم، از خودش باشه.
(در این حال باید که سالک در مجامع و احوال و اقوال از مراقبت صورت مرشد غافل نشود در هنگام ذکر و ورد وطاعت و خدمت از وجه شیخ خود زایل نگردد)ریاض السیاحه ص371.

حدس میزنم، این ابتکارو هم از یه جای دیگه تقلید کرده باشن! که باید ته و توشو در بیارم.

 


نوشته شده در دوشنبه 89/4/28ساعت 1:9 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

 امروز تصمیم دارم از غسل اسلام براتون بگم، شاید پیش خودت بگی این چه صیغه ایه ی دیگه!؟ الان برات می گم، از همون ابتکارای صوفیاست که بت قول داده بودم برات  بیشتر بگم.

این ابتکار به تقلید از غسل تعمید مسیحییا ست. خودتو اذیت نکن عزیزم اینم یه جور ابتکاره دیگه، چه اشکالی داره !؟ بالاخره تصوفم برا خودش یه سری شعائر و ایدئولوژی می خواد یا نه؟ مگه صوفیا چیشون از مسیحییا کمتره؟!.

 شایدم اصلا این حرفا نیستو اینا با خودشون گفتن کی به کیه  چنتا غسل که دیگه این حرفا رو نداره به اینا که نمیشه گفت بدعت در دین!!.

شایدم این طفلکا کاری به کسی، ندارن؛ همینجوری از غسل کردن خوششون می یاد دیگه.

ولی نیست که سال گذشته سال اصلاح الگوی مصرف بوده؛ش میخواستم بدونم برای صرفه جویی در مصرف آب میشه به جای پنچ تا غسل مرسوم قبل از تشرفو  مسلمون شدن مسلمو نا!!! یه غسل با پنج تا نیت کرد؟ یا نمیشه؟ من که خیلی تو این توجیحا لمسائلشون سرچ کردم (رساله رفع شبهاتشونو میگم) ولی متاسفانه مثل اینکه هنوز به روز نشده.

 


نوشته شده در یکشنبه 89/4/27ساعت 12:26 عصر توسط شمس نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      >

Design By : Pichak