خرقه آفلاین
علی جان همه این سنگینی نه فقط به خاطر غصب خلافت تو بوده ، که هنوز دو قرن از سقیفه بنی ساعده و غصب خلافت نگذشته بود می گفت حضرت عیسی مسیحو توی خواب دیده که بش گفته:مثل من ازدواج نکن. (دیوان صفی علیشاه قطب فرقه مونسعلیشاهی صوفیه، ص26) نماز؟ ظاهر دینه (ارزون گرفتیم مشتری شیدا)
بابای ما
کوچکتر که بودم، مظلومیتت را می دانستم وماجرای آن روز بنی ساعده را؛
ولی روزی مظلومیتت را چشیدم که با بغض مدینه بغض کردم ،
آنجا تو همه جا بودی ولی اثری از تو نبود؛ قدم به قدم تو بودی، درکنار منبر رسول در خانه دخترش زهرا -سلام الله علیها-
در محله بنی هاشم در مسجد قبا در مسجد مباهله در سرزمین احد و هر جا که نفس میکشیدم؛
همه جا بودی ولی اثری از تو نبود.
یادش به خیر، همیشه برای ورود به مسجد النبی از باب علی وارد میشدم یادم هست که یک بار تمام صحن مسجد را دور زدم
تا نه از باب ابوبکر صدیق، نه از باب عمر فاروق ونه از هیچ باب دیگری، که فقط از باب علی خود را در آغوش رسول جا دهم.
سنگینی غربت بابا از همان روز ها در قلبم خانه کرده است.
تا اینکه بعد از مدتها فهمیدم
اینبار سقیفه بنی عباس به راه افتاد.
پس ازبا زور، بر تن کردن جامه خلافت برخویشتن، با بر تن کردن خرقه ای سعی در غصب ولایت را نمودند؛
ولی تراشی کردند؛ امثال حسن بصری، ابو هاشم صوفی، سفیان ثوری و خیلی های دیگر
که دشمنان ولایت تو بودند سعی کردند تا ولایت را نیز از شما خاندان بیرون بیاورند؛
و بی شرمانه تر این که با نام تو آغاز کردند شجره خبیثه شان را ، با قداست تو! با ولایت تو!
این روز ها دیگر بغضم شکسته است ، می گریم تا سبک شوم تا آرام شوم تا تو بیایی؛
مهدی جان اگر چه غاصبان خلافت شما رفته اند. ولی غاصبان ولایت ، این صوفیان از خدا بی خبر هنوز مدعیانند.
مبلمان های آنچنانی
پرده های گرون قیمت
نوکر و خدم و حشم
اینا مال فقیرالفقرا ،قطب فقرا س!
خدا شانس بده ، نه؟ مردم فقیرن مام فقریم!
اِ اِ اِ، فکر بد!
عصر فرا پست مدرنم گذشته، اون وقت انتظار داری آقای قطب !
خرقه پشمینه خشن تنش کنه، رو نمد بشینه یا نون خشک بمکه !
هنوز یاد نگرفتی دین یه ظاهر داره یه باطن ، که باطنشو تو نمی فهمی !(اللمع سراج طوسی، باب چهاردهم)
تو مو می بینی و او پیچش مو............
این مراجع وعلما هم که میبینی ساده زندگی میکنن ، به این خاطره که هنوز قطب نشدن !
اهل ظاهرن!(همان)
اشتباه نشه منظورم قطب شمال یا قطب جنوب نیست؛مرشد فرقه نعمت اللهی گنابادیاست.
آقای قطب!
گفتی که شیعه ایی! با خودم گفتم: حالا.
گفتی که محمد به دین عیساست! تعجب کردم که نه بابا حضرت محمد (علیه السلام) حنیف بودن.
گفتی که ابراهیم و موسی و عیسی و محمد یکی هستن، یه جورایی قبول کردم ولی فهمیدم که قرار نیست به همین جا ختم بشه(نیست که خیلی باهوشم از اون نظر)
گفتی جد بزرگت، نورعلیشاه، در جواب یه روسیِ مسیحی گفته که امروز من، همون عیسی هستم.
دیدی؟!نگفتم این رشته سری دراز دارد.
گفتی حالا هم این علم و بیرق به من رسیده ( بابا انسان کامل! التماس دعا!!)
یه شاهدم آوردی که: مصطفی را وعده کرد الطاف حق که بمیری تو نمیرد این سبق
(سخنرانی آقای نورعلی تابنده در روز مبعث سال1386)
آقای قطب! ... خودتی.
حالا که این قدر از شعر خوشت می یاد این شعر رو هم بخون که یه وقت امر برات مشتبه نشه که، تو هم.... آره!
من بچه شیعه هستم خدا رو می پرستم.........
پیامبرم محمد که با او قرآن آمد دین را به ما رسانده او ما را شیعه خوانده
در روز عید غدیر بر ما علی شد امیر امیر مومنین است امام اولین است
امام دوم ما بخشنده بود و تنها نام ایشان حسن بود صبور و خوش سخن بود
....
...
هزار و چندین ساله شیعه در انتظاره بالاخره یه روزی می شه وقت پیروزی
جهان میشه پر از گل نرگس و یاس و سنبل ما بچه های شیعه دعا کنیم همیشه با هم بگیم خدایا بیار امام ما رو
ولم کن........
(سلسله های صوفیه ایران)
ولی هیچ وقت نگفت که، چرا 4 تا زن گرفت!
اصلاً بی خیال، ماه مبارکیه تنش تو گور می لرزه؛ یه حرفی بوده بین حضرت عیسی و صفیعلیشاه؛
تموم شده رفته!
به جای این حرفا که برا جوونا بد آموزی داره؛ اعتماد به نفسو بیبین یُختِه یاد بیگیر
هزار دور سپهر چو بگذرد گه شود که تا یک آدم(!!!) به دهر صفی علیشه شود!
سلام بر بانوی اسلام؛ مادرمان
سلامی از فرسنگها راه، بر او که کمتر از ساعتی در کنارش جرعه جرعه نور
محبت
مهربانی
و.......
نوشیدم.
از همون روزا معلوم بود وقتی بزرگ بشی می شی یه گل دختر حبه انگوری که سکینه آشتیانی که سهله اگه صد تا مثل اون بخوان زشتیاشونو پشت چادر قشنگ تو قایم کنن، رسواشون می کنی.
ولی گل دخترایی هم هستن که از ماماناشون قصه شنگول و منگول و حبه انگور رو نشنیدن یا اگرم شنیدن مثل شنگول و منگول، گول گرگ بدجنسو خوردن؛ حتی شبهای بعد.
تا اینکه بزرگ شدن و شدن گل دخترای شنگول منگولی.
ولی افسوس؛ افسوس که صدا و سیمای قشنگ ما قبل از همه به خواب رفته و اون گرگ بدجنس اومده توی همه ی خونه ها حتی خونه ی شنگول و منگولایی که اونو نمی شناسن.
نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست
صراط مستقیم؟
الحق مع علی و علی مع الحق
حالا، وقتی آدمو(صفیعلیشاهو)، جو می گیره!
انبیاء را در نبوت رهبرم اولیاء را در ولایت سرورم
من صراط مستقیمستم هله هر چه جز من راههای باطله!
خدا؟
!!!خدا دیگه!!!
اینبار امان از روزی، که آدمو(صفیعلیشاهو)، توهم می گیره!!
مظهر کل عجائب کیست من مظهر سر غرائب کیست من
صاحب عون نوائب کیست من در حقیقت ذات واجب کیست من!!!
(سلسه های صوفیه ی ایران، ص138.)
سکّه می خواد ولی نه از نوع طلا!
انگشترش هم فرقی نداره که نقره باشه یا بدل!
سه کیلو نباتم که دیگه این حرفا رو نداره می پریی از سوپری سر کوچه می گیری و می یاری!
می مونه جوز هندی که موقعه عقد باید رو سرت بشکنن، که بشی یه زی زیه تموم عیار(همون زن ذلیل خودمون) و یه پارچه کفنی، برای اینکه ثابت کنی دل داری و نترس!
ولی گفته باشما: این عجوزه عروس هزار داماد است!!
با این همه این حق تو که قبلش عروسو ببینی، به همین خاطر عکسشو برات گذاشتم.
فقط بد نیست قبلش بگم که اسم این مراسم، مراسم تشرفه که وقتی یه طالب لیاقت صوفی شدنو پیدا کنه! با آوردن این پنج تا چیز پیش قطب که بش می گن (وصله) یه صوفی رسمی یا فقیر میشه. در کوی صوفیان،ص 158.
ما سمیعیم و بصیریم و علیم با شما نا محرمان ما خاموشیم
حالا شما هی بگو:
- نماز و روزه تعطیل!
- رقص و آواز و سماع!
- ذکر و ورد و دعا!
- دست بوسی!
- پا بوسی!!
مگه ما بچه شیعه ها به خرجمون میره.
روزه؟ یه پوسته
قرآن؟ خوندی خوندی، نخوندیم نخوندی
تقید و تکلیف؟ آره، ولی نه برای یه موحّد
باور کن نه سنگی به سرم خورده ؛ نه روزه
ماه خدا، بم فشار آورده
اینا حرفای یه رهبر صوفیه، به نام نور
علی شاه ثانی:
"صوفی موحّد است و موحّد غیر محدود
و مذهب در حد است و صوفی رو به بی حدّی است". کتاب صالحیه ، ص233.
"پس از یقین، عبودیّت نیست ربوبیت
است و تکلیف نیست". کتاب صالحیه، ص411.
Design By : Pichak |